سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نمونه ای از خدمات اسلام به دین زرتشتی

اسلام نه تنها برای ایرانیانی که مسلمان شدند خیر و برکت بود، در آیین زرتشتی نیز اثر گذاشت و به طور غیر مستقیم موجب اصلاحات عمیقی در آن گشت قبلا از کریستن سن نقل کردیم که: هنگامی که غلبه اسلام دولت ساسانی را که پشتیبان روحانیون بود واژگون کرد، روحانیون دریافتند که باید کوشش فوق العاده برای حفظ شریعت خود از انحلال تام بنمایند، این کوشش صورت گرفت عقیده به زروان و اساطیر کودکانه را که به آن تعلق داشت دور انداختند پرستش خورشید را ملغی ساختند، بسی از روایات دین را یا بکلی حذف کردند یا تغییر دادند، و بخشهایی از اوستای ساسانی و تفاسیر آن را که آلوده به افکار زروانیه شده بود در طاق نسیان نهادند یا از میان بردند.
خدمات اسلام به
ایران و ایرانی منحصر به قرون اول اسلامی نیست، از زمانی که سایه اسلام بر این مملکت گسترده شده است، هر خطری که برای این مملکت پیش آمده به وسیله اسلام دفع شده است. اسلام بود که مغول را در خود هضم ساخت و از آدمکشانی آدمخوار انسانهایی دانش دوست و دانش پرور ساخت از دوره چنگیزی، محمد خدابنده تحویل داد و از نسل تیمور، بایسنقر و امیرحسین بایقرا به وجود آورد.
امروز نیز اسلام است که در مقابل فلسفه های مخرب بیگانه ایستادگی کرده و مایه احساس شرف و عزت و استقلال این مردم است. آنچه امروز ملت ایران می تواند به آن افتخار کند و به رخ دیگران بکشد
قرآن کریم و نهج البلاغه است نه اوستا و زند.

منـابـع


نظامات اجتماعی و خانوادگی ایران قبل از اسلام

 آن آیینه ای که از هر آیینه دیگر بهتر می تواند وضع اخلاقی آن روز مردم ایران را نشان بدهد، نظامات اجتماعی و خانوادگی آن روز است اجتماع مدنی و هم اجتماع خانوادگی آن روز اجتماع متعادلی نبوده است. در اجتماع نامتعادل، مردم تقسیم می شوند به دو طبقه اقلیت و اکثریت: اقلیت متنعم و برخوردار، و اکثریت محروم و نیازمند.
طبقه برخوردار و متنعم به موجب وضع و حال خود، دارای نوعی اخلاق می گردد و طبقه محروم دارای نوعی دیگر از اخلاق و هیچکدام اخلاق متعادل و انسانی نخواهند داشت. طبقه برخوردار در این اجتماعات معمولا طبقه ای است از خود راضی، مغرور، خودپسند، لوس و ننر، بیکار و بیکاره، ترسو، کم حوصله، کم مقاومت، ناز پرورده، زود رنج، اسراف و تبذیر کن، عیاش.
این اوصاف را کم و بیش در بیان
امیانوس مارسلینوس درباره نجبای ایران می بینیم. اما طبقه محروم در این گونه اجتماعات طبقه ای است بدبین، کینه توز، ناراضی، بدخواه، انتقام جو، معتقد به شانس و تصادف، منکر نظم و عدل در جهان.
هر چند مورخی توده مردم ایران را در آن عصر توصیف نکرده است، اما قاعدتا در چنان اجتماع طبقاتی جز این نمی توانسته است باشد.
در ایران مالیات سرانه گرفته می شد ولی همان طبقاتی که بیش از دیگران می بایست مشمول قانون مالیات باشند مستثنی بودند.
انوشیروان که در وضع مالیات ها تجدید نظر کرد و اصلاحاتی نمود باز هم "بزرگان، نجبا، سربازان، روحانیون، دبیران و سایر خدمتگزاران دولت را مستثنی کرد." (ایران در زمان ساسانیان، صفحه 390).
بدیهی است که این تبعیض ها و استثناها روح طبقه مالیات پرداز را ناراضی و عاصی می گردانید.

 

منـابـع

مرتضی مطهری- خدمات متقابل ایران و اسلام- صفحه 271

 

مطالب مرتبط :