سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شادمانی ملاقات با خدا

ما یک قدم برداریم. یک قدم. قدمش سخت است. اما یک قدم برداریم که از گناه دست بکشیم.اما اگر خدا کمک کند، سهل می شود.اگر پاک بماند ممکن است در قیامت این شادمانی برایش دست بدهد. أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین یک عبارتی در زیارت امین الله است. فکر می کنم من در حرم حضرت رضا علیه السلام که جای شما خالی بود، توانستم یک بار بخوانم. ان شاء الله که خدا برای شما و بنده هزار بار دیگر زیارت حضرت رضا را نصیب کند. این زیارت خیلی زیارت فوق العاده ای است. خیلی فوق العاده است. یکی از به اصطلاح فرازهایش و یکی از نکته هایش این است: مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِکَ گفته است که مرا اینطوری کن. اینطوری کن. اینطوری کن. یکی از آنها این است: مُتَزَوِّدَةً التَّقْوى لِیَوْمِ جَزائِکَ برای من زاد و توشه قرار بده برای آمدن روز قیامت. آدم بدون تقوا نمی تواند به روز قیامت برود. زاد و توشه آدم برای روز قیامت تقواست. بحث تقوا را هم مکرر، مکرر عرض کرده ایم. حالا ممکن است یک وقت های دیگری هم عرض کنیم. بله اَللّهُمَ اَجعَل نَفسی مُطمَئِنَّةً بِقَدَرکَ راضیةً بِقَضائکَ مُولَعَةً بِذِکرِکَ وَ دُعائِک مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِیَائِکَ مَحْبُوبَةً فِی أَرْضِکَ وَ سَمَائِکَ صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلاَئِکَ‏ شَاکِرَةً لِفَوَاضِلِ نَعْمَائِکَ ذَاکِرَةً لِسَوَابِغِ آلاَئِکَ مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِکَ دقت کنید. مرا مشتاق شادمانی لقاء خودت قرار بده. روز قیامت برای بعضی ها یک شادمانی وجود دارد. شادمانی دیدار خدا. شادمانی دیدار خدا. ای کاش من بتوانم بگویم و ای کاش شما بتوانید بگیرید. یک شادمانی وجود دارد. یک شادمانی که نه سر دارد و نه ته. بی نهایت تا بی نهایت. شادمانی بی نهایت تا بی نهایت. سعی کنیم بفهمیم. من به عمرم همچین حرفی نشنیدم. خب نشنیدی. تو اشکال داری. من اشکال دارم. من اشکال دارم که نگفتم و شما اشکال داری که نشنیدی. در قیامت یک شادمانی وجود دارد. این منتهای آرزوی اولیاء خداست. منتهای آرزوی اولیاء خدا، این شادمانی است. که به چنین شادمانی برسند. من گیر گناهم. نمی توانم چشمم را از زن نامحرم بگردانم. خب حالا من... در هرصورت یک شادمانی وجود دارد. این شادمانی ممکن است در دنیا برای کسانی اتفاق بیفتد. عرض می کنم این منتهای آرزوی اولیاء خداست. منتهای آرزوی اولیاء خداست. بهشت منتهای آرزوی اولیاء خدا نیست. در بهشت منتهای آرزوی اولیاء خداست. در دنیا منتهای آرزوی اولیاء خداست. امیرالمومنین یک فرمایشی دارد که فرمایش مشهوری است. هم در روایات اهل سنت آمده و هم در روایات شیعه آمده. یک وقت امیرالمومنین فرمود که از من سوال کنید. سوال کنید. این آدم ها خوب تربیت نشده بودند. آن آدم ها خوب تربیت نشده بودند. چرا خوب تربیت نشده بودند؟ سه دوره گذشته را شما حساب کنید. آنها خوب تربیت نشده بودند. حالا ایشان می گوید که از من سوال کنید. یک نفر بلند شد گفت آقا تعداد موهای سر من چندتاست. حضرت اگر بفرماید که یک میلیون و چند و چند، قابل اثبات نیست. قابل اثبات نیست. اصلا جواب نفرمود. فرمود که در خانه تو کسی هست که پسر من را می کشد. پسرش را گفت. این پدر سنان بود. خب هزار نفر این را دیدند. مردم کوفه بودند دیگر. این نوع جواب فرمود. می خواهم عرض کنم که مردم لایق نبودند. حالا یک نفر باز از همین نوع آدم ها، یک جنس دیگری، بلند شد گفت آقا شما خدای خودت را دیده ای؟ سوال نکرد که بفهمد. یک کسی سوال کرد. حضرت فرمود سوال کن که بفهمی. سوال نکن که اذیت کنی. سوال نکن که اذیت کنی و به زحمت بیندازی. سوال کن که بفهمی. حالا این هم سوال کرد که هَل رأیتَ رَبَّک؟ آیا پروردگار خودت را دیده ای؟ فرمود من آن خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم. خب این را امام ما گفت. امام ما بوده. حالا چه عرض کنیم که امام ما بوده یا نبوده. اسماً و اعتقادا که امیرالمومنین امام ما بوده. حالا من همچین حرفی را به عمرم نشنیده ام. شادمانی لقاء تو را. مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِکَ مرا مشتاق شادمانی لقاء خودت قرار بده. عرض کردیم که این پایان آرزوهای اولیاء خداست. ما چکار کنیم؟ ما چکار کنیم؟ قرآن می فرماید که اگر کسی گنهکار باشد، آن جایی که می تواند خدای خودش را ببیند، چون خدا را با چشم که نمی توان دید، با دل می توان دید؛ اگر آنجا را خراب کرده باشد، روز قیامت که جمال او برای همه آشکار است، این باز هم کور است. باز هم صدتا پرده جلوی چشمش است. پس قدم اول این است که من گناه نکنم. گناه خراب می کند. آن مرکزی [که جای دیدن پروردگار است را خراب می کند] همانجا در آن سوال امیرالمومنین فرمود که این به چشم نبوده ها. این به چشم نمی شودها. اصطلاح شان این است. به حقایق الایمان می توان خدای متعال را مشاهده کرد. یعنی به ایمان حقیقی. اگر شما به ایمان حقیقی برسی، خدای خودت را [می بینی.] نه از نوع دیدن من. من و شما هم همدیگر را می بینیم. من رویم را آن طرف می کنم و قیافه شما را یادم می رود. در شما شک می کنم. نه اینطوری. نه از نوع دیدن چشم. از نوع دیدن واقعیت. شما با واقعی ترین بخش وجودت، با واقعی ترین بخش وجودت این مشاهده را بدست می آوری. و شادمانی ای بدست می آید که عرض کردم دیگر سر و ته ندارد. از آن روز که این حادثه اتفاق می افتد هست، تا بی نهایت. شما بهشت و صد هزار بهشت را فراموش می کنی. شما بهشت و صد هزار بهشت را فراموش می کنی. عرض کردم قدم اولش چیست؟ قدم اولش این است که من گناه نکنم. گناه آن مرکزی را که این حادثه برایش اتفاق می افتد خراب می کند. قرآن در آیه 14 سوره متففین این عبارت را دارد. بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ. رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم یعنی زنگار می گیرد. روی دل هایشان زنگار می گیرد. دل شان زنگ می زند. چه؟ ما کَانُوا یَکْسِبُونَ. آنچه که عمل کرده اند زنگ می زند. باعث زنگ زدگی دل شان می شود. یک گناه، یک گناه ها. یک گناه باعث زنگ زدگی می شود. توبه جدی زنگ را پاک می کند. این که آن بزرگان دستور می دادند که استغفار کنید و همه اش می گفتند استغفار کنید، این استغفار این زنگ ها را پاک می کند. بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ. باز آیه اش را فراموش کردم. در همان سوره می فرماید اینها روز قیامت از این دیدار محجوب اند. در اثر گناه که گناه شان باقی مانده و همراه شان برده اند، این زنگار روی دل مانده، انقدر بوده که حوادث مرگ که حوادث خیلی سنگینی است، حوادث قبر که خیلی سنگین است، حوادث سنگین قبر و قیامت آن را پاک نکرده. اینها با آن زنگار به قیامت رفته اند. اینها محجوب می مانند. جلوی چشم شان پرده دارد. آن چیزی که برای همگان [قابل دیدن است را نمی بینند] اگر همین مساله که عرض کردم فهمیده شده باشد، دیگر عرضم را تمام می کنم. ما یک قدم برداریم. یک قدم. قدمش سخت است. اما یک قدم برداریم که از گناه دست بکشیم. یک قدم است. فقط یک قدم است. اما اگر خدا کمک کند، سهل می شود. اگر آدم دست به دامان خدا شود، سهل می شود. یعنی به خدا پناه ببرد. راستی و واقعی به خدا پناه ببرد، سهل می شود و می تواند از همه گناهان پرهیز کند و پاک بماند. پاک بماند. پاک بماند. اگر پاک بماند. اگر پاک بماند. اگر پاک بماند. ممکن است در قیامت این شادمانی برایش دست بدهد. یکی از بهترین راه های پاک شدن بعد از اینکه آدم خدایی نکرده گناه کرد و بعد توبه کرد، برای اینکه توبه اش قبول شود، این است که برای امام حسین گریه کند.

منبع:javedan.ir


امتحان شدن یکی از سالکین راه رفته و مردود شدن او

نویسنده: آیت‌الله سید محمد صادق حسینی طهرانی

منبع: کتاب نور مجرد

جریان امتحان‌شدن یکى از سالکین راه‌رفته و مردود شدن او

در زمان حیات حضرت آقاى حدّاد و والد معظّم رضوان‌اللـه‌تعالى‌علیهما یکى از آقایان سلوک و رشد خوبى داشت و راه‌رفته و نورانى بود. جلسات عصر جمعه با اینکه از عطر و نور حضرت علاّمه والد آکنده بود أمّا حضور این آقا نیز بر نورانیّت جلسه مى‌افزود. و هرگاه مى‌شنیدیم که جلسه منزل ایشان است، شور و شعفى خاصّ پیدا مى‌کردیم. و براى ما که ابتداى راهمان بود نگاه به وى لذّت‌بخش بود، گرچه نور ایشان حاصل از انعکاس نور مرحوم آقاى حدّاد و علاّمه آیت‌اللـه والد قدّس‌سرّهما بود.

تا اینکه ناگهان به‌واسطه امتحانى که براى وى پیش آمد، این نور خاموش شد و از جمع رفقاى سلوکى بیرون رفت. و براى ما بسیار جاى تعجّب بود که چگونه ممکن است سالکى راه‌رفته و نورانى، یک‌دفعه نورش به تاریکى مبدّل شده و نفسش ظلمانى شود.

روزى حقیر در مسجد قائم، مشغول وضو گرفتن بودم که این آقا وارد شد، دیدم تاریک شده است، با اینکه سنّ کمى داشتم از او پرسیدم:

چه شد که نورى را که در شما مى‌دیدیم از میان رفت؟ در جواب لبخند سرد و بى‌محتوایى زد که حاکى از آن بود که این معنا را اصلاً درک نمى‌کند! بعدها او به قدرى تاریک شد که انسان از برخورد با او متأذّى مى‌شد.

روزى حضرت علاّمه والد به بنده فرمودند:

این آقا جائى که باید اطاعت کند اطاعت نکرد و سربلند و روسفید از امتحان بیرون نیامد و محبّتى را که به حضرت آقاى حدّاد داشت همه مبدّل به بغض و کینه شده‌است. سابقا مرا قبول داشت ولى حالا از ما نیز برگشته‌است.

حضرت آقاى حدّاد درباره وى فرمودند:

او دیگر برنخواهد گشت و اگر هم برگردد مثل أوّل نخواهد شد؛ او مثل کوزه شکسته مى‌ماند که اگر اصلاحش هم کنند مثل أوّلش نخواهد شد.

بارى اگر سالکى بر اثر أنانیّت و استکبار در امتحان مردود و سرافکنده شود، البتّه اگر از سر صدق توبه کند، درهاى رحمت خدا به سوى او بازاست و توبه‌اش مقبول‌است، أمّا بسان آینه‌اى‌است که شکست برداشته و آن را ترمیم کرده‌اند و دیگر مانند روز أوّل أنوار جمال و جلال إلهى را مستقیم منعکس نمى‌کند. و لذا در روایت که آمده:

التّآئِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لاذَنْبَ لَهُ،[1]


وجه مماثلت در عدم عقوبت‌است نه تساوى درجه و طهارت و صفاى ضمیر!

گاهى از خدمت علاّمه والد سؤال مى‌کردیم:

چه مى‌شود أفرادى که زحمت کشیده و عشق و شورى دارند و مدّتى در راه خدا حرکت نموده و نورانیّتى تحصیل مى‌کنند، ناگهان در اثر امتحانى سقوط کرده و آن نور به ظلمت تبدیل مى‌شود؟ یا عرض مى‌کردیم: شیطان دست از سر ما بر نمى‌دارد؛ انسان کجا امید داشته باشد که مورد عنایت پروردگار واقع شده و جُل و پِلاسش را از اینجا عبور داده و از عالم نفس بگذرد؟!

مى‌فرمودند:

سرّ سقوط‌ها و شکست‌ها اغترار سالک به کمالات خود و ترک التجاء و ابتهال به درگاه حضرت پروردگار است و تنها و تنها حالت افتقار و انقطاع به حضرت پروردگار است که میتواند انسان را از سقوط در امتحان نجات دهد و او را از دستبرد شیطان و نفس أمّاره حفظ میکند. اگر حال انقطاع در تمام مراحل با سالک همراه باشد، چنانچه اشتباه نیز داشته باشد، خداوند اشتباهش را دفع مى‌نماید. انسان باید با گریه إظهار عجز و نیاز کند تا خداوند راهش را باز کند؛ یک قطره اشک خیلى کارها میکند.

پانویس

1. کافى، ج 2، باب التّوبة، ص 435، ح 10.

برگرفته شده از:http://nooremojarrad.com