سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدعیان و منکران بابیت و مهدویت1-(نایبان حضرت مهدی علیه السلام)

‏در طول تاریخ و حتی سال ها پیش از تولد حضرت مهدی علیه السلام افرادی ادعای مهدویت کرده‏اند. این مساله از ‏دو جهت می تواند بررسی شود: جهت مثبت و جهت منفی.


بسمه تعالی

مدعیان و منکران بابیت و مهدویت

قسمت اول- نایبان حضرت مهدی علیه السلام


 

مقدمه:

‏در طول تاریخ و حتی سال ها پیش از تولد حضرت مهدی علیه السلام افرادی ادعای مهدویت کرده‏اند. این مساله از ‏دو جهت می تواند بررسی شود: جهت مثبت و جهت منفی.

جهت مثبت مساله عبارت است از:

الف) باید برای شناخت ‏صراط مستقیم اینگونه ادعاها مطالعه شود. در پرتو این تحقیق، حق و باطل تشخیص داده می شوند.

ب)ادعاهای ‏فراوان بابیت و مهدویت نشان می دهد مسلمانان از دیرباز در انتظار ظهور حضرت مهدی علیه السلام به سر می بردند. چنانچه مردم به واپسین منجی بشریت اعتقاد نداشتند، سودجویان در پی سوء استفاده بر نمی آمدند و ادعای مهدویت و بابیت جز شکست و نامرادی دستاوردی نداشت.

ج) ادعاهای نیابت و بابیت نشان می دهد مردم همواره دسترسی به حضرت مهدی علیه السلام را ممکن می دانستد و معتقد ‏بودند در زمان غیبت نیز مسلمانان می توانند به وسیله نایبان با امام زمان علیه السلام پیوند برقرار سازند. اگر مردم چنین ‏اعتقادی نداشتند، هرگز مدعیان دروغین نیابت و بابیت در پی سوءاستفاده برنمی آمدند.

‏د) ادعاهای مهدویت و بابیت نشان دهنده جایگاه شامخ این عنوان ها است؛ جایگاهی که بسیاری برای تصاحب آن به هر وسیله ممکن چنگ می زدند.

‏ه) اهداف سیاسی نیز به این مساله دامن می زند. از طرفی پادشاهان که در پی ایجاد اختلاف میان مسلمانان و منحرف ‏ساختن افکار عمومی از جنایات خویش به سر می بردند، این جریانها را در جامعه تقویت می کردند؛ مهدی علیه السلام را برای ‏خویش برمی گزیدند تا از اعتقاد صحیح مردم به مهدویت در جهت منافع خود سود جویند و چه بسا خود را صاحب آن جایگاه والا معرفی کنند؛ برای مثال برخی از نام های خلفای عباسی عبارت است از: مهدی، هادی، امین، معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین، معتضد، قائم، ناصر، مستنصر و مقتدی1. بی تردید بهره گیری از این القاب که به امام زمان علیه السلام تعلق دارد، در جهت دستیابی به منافع مادی تحقق یافته است.

جهت منفی مساله در آینده بررسی می شود.

بررسی واژه ((باب))

از آن جا که فصل د‏وم، به نام ها و القاب اختصاص دارد، در این بخش تنها وارژه ‏((باب)) بررسی می گردد.

‏((باب)) در فارسی به معنای پدر، سزاوار، ملایم و متعارف است. برای مثال گفته می شود: ((این کار میان ما باب نیست)). ‏این واژه در عربی به معنای دَر ((محل ورود و خروج)) به کار می رود. راغب می گوید. ((محل دخول و ورود به چیزی را ‏باب می خوانند، مانند باب المدینه یا باب البیت. و قرآن کریم نیز آن را در این معنی به کار برده است.2بنابراین، باب ‏یعنی چیزی که می توان به وسیله آن به چیز دیگری رسید. برای مثال هذا العلم بابُ الی علم کذا ای به یتوصل الیه. حدیث ((انا مدینه العلم و علی بابها)) بدان معنا است که به وسیله علی علیه السلام می توان به شهر علم دست یافت.3

‏آن چه گذشت، نشان می دهد که هرگاه کسی را باب ((شخصی)) معرفی می کنند ، مقصود آن است که ((دربان دعوت آن شخص)) است.

‏معنای باب در اصطلاح چنین است: کسی که به معصومان علیه السلام نزدیک است و در همه کارها یا کاری خاص نماینده مخصوص آنان شمرده می شود. بنابراین، می توان وکیل یا نماینده شخص دیگر را ((باب)) نامید. در گذشته تمام وکلا و ‏سفیران ائمه علیهم السلام را باب می خواندند. به تدریج این واژه با سوء استفاده مدعیان دروغین بابیت روبه رو شد و بار ارزشی اش را از دست داد.

‏باب در روایات متعدد بر معصومان علیهم السلام اطلاق گردیده است؛ مانند ((باب الحوائج الی الله))، ((باب حطه))، ((باب مدینه علم النبی صلی الله علیه و آله))، ((باب الحکمه))، و ((باب الله)) افزون بر این، چنان که ابن شهر آشوب می نویسد: جمعی ‏از اصحاب ائمه علیهم السلام باب آن بزرگواران بوده اند: مانند رشید هجری (باب سید الشهدا علیه السلام4). ‏یحیی بن ام الطویل مطعمی5 باب حضرت سجاد علیه السلام جابربن زید جعفی باب امام باقر علیه السلام6 و محمد بن سنان (باب امام صادق علیه السلام7

‏علامه مجلسی نیز ((باب ) الائمه _ صلوات الله علیهم اجمعین _ شناخته شده است.8 ادعاهای نادرست کسانی چون ‏سید علی محمد باب این واژه را از چایگاه واقعی اش دور و متروک ساخت، به گونه ای که امروزه کمتر به کار می رود و برای اشاره به کسانی که به دروغ خود را نماینده معصومان معرفی می کنند، استفاده می شود.

‏زمینه های پیدایش ادعاهای بابیت و انگیزه های مدعیان آن معمولاً وقتی مشکل یا بحرانی اجتماعی پدید می آید و جمعی از مردم خود را از مقابله با آن ناتوان می بینند، برخی مغرضان گاه ساده لوحان برای کنار کشیدن خود از ‏مسئولیت های مهم و پرزحمت یا به گوشه نشینی روی می آوردند و یا به دین سازی و بازی با اعتقادات مردم. اکثر ‏ادعاهای بابیت در موقعیتی این گونه پدید آمده است.

انگیزه های مدعیان بابیت عبارت است از:

الف) ثروت اندوزی: یکی از مهم ترین راه های نفوذ شیطان ثروت است. وقتی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام شهید شد، سی هزار دینار از اموال امام علیه السلام نزد علی ابن ابی حمزه بطائنی باقی ماند. او برای آن که اموال را به امام هشتم علیه السلام تحویل ندهد، ادعا کرد امام هفتم علیه السلام زنده و همان مهدی موعود است.9‏ در زمان غیبت صغرا نیز برخی برای آن که ‏اموال امام زمان علیه السلام را به وکیل و نماینده واقعی اش تحویل ندهند، ادعای نیابت و بابیت کردند. ابوطاهر محمدبن علی ‏بن بلال از کسانی است که برای ثروت اندوزی ادعای بابیت بر زبان راند.

‏ب) توهم: برخی انسان ها در توهمات فرو رفته، خرد را از دست می دهند؛ ادعاهای گزاف بر زبان می رانند و جمعی‏نادان را پیرامون خویش گرد می آورند. برای مثال منابع معتبر تاریخی نشان می دهد ابودلف محمدبن مظفر کاتب که ‏ادعای بابیت داشت، با این مشکل روبه رو بود.11

‏ج) جاه طلبی: ریاست طلبی نیز از عوامل بسیار مهم پیدایش اعتقادات خرافی و ادیان ساختگی است. غرور و اشتیاق به ‏بزرگ شدن و خودنمائی از صفات مذموم اخلاقی است که انسان را به سمت کارهای خطرناک می کشاند. از آن جا که ‏مسئله نیابت امام زمان علیه السلام موقعیت ویژه اجتماعی برای فرد ایجاد می کند و احترام و فرمانبرداری مردم را به ارمغان ‏می آورد. برخی از فرومایگان برای جبران ضعف روحی خود ادعای نیابت می کنند. البته گاه حسادت در برابر بزرگان ‏سبب جاه طلبی است. برای مثال شلمغانی به نواب اربعه حسادت می ورزید و نمی توانست برتری آنان را ببیند بدین ‏سبب، ادعای نیابت کرد و عده ای را به گمراهی کشاند12.

د) شهوترانی: گمراهی و گرایش به محرمات و شهوترانی از دیگر انگیزه های مدعیان بابیت است. متاسفانه کسانی که نمی خواهند پاکدامن باشند، برای رسیدن به لذت های جنسی و ترویج فساد اخلاقی به ادعای بابیت و ساختن دین جدیدی روی می آوردند.

‏ه) مسائل سیاسی: یکی دیگر از انگیزه های مدعیان بابیت مسائل سیاسی است. دولت ها گاه مستقیم و زمانی ‏غیرمستقیم برای آن که روحیه شیعیان را خرد کرده، در صفوف متحدشان رخنه پدید آورند و آنان را در تفرقه و تزلزل ‏فرو برند، برخی را تحریک می کنند تا ادعای بابیت بر زبان رانند و به استحکام بنیادهای حکومت غاصبان و ستمگران پردازند.

‏حال بررسی وضعیت افرادی که به دروغ مدعی نیابت امام زمان علیه السلام شده اند، نشان می دهد آنان:

1- اغلب مشکل شخصیتی داشتند.

2- به ادعای بابیت اکتفا نکرده ‏، سرانجام به ادعای امامت و نبوت روی می آورند.

3- درباره ائمه علیهم السلام اعتقادات کفر آمیز مانند الوهیت داشتند.

4- اعتقادات باطل و کفرآمیزی چون تناسخ داشتند.

5- به ترویج نوعی اباحه گری و تجویز گناه می پرداختند.

‏نایبان واقعی امام زمان علیه السلام

‏نایبان واقعی امام عصر علیه السلام عبارتند از:

1- نواب اربعه(عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح، علی ابن محمد سمری).

‏این چهار تن ((نایب خاص)) شناخته می شوند و امام زمان علیه السلام در تمام امور به آنان نیابت اعطا فرمود.

2- احمد بن اسحاق (وکیل در قم)

3- محمدبن شاذان (نایب در نیشابور)

4- محمد بن حفص

5- محمد بن صالح همدانی(وکیل در همدان)

6- قاسم بن علاء(وکیل در آذربایجان)

7- ابوالحسین محمد بن جعفر اسدی (وکیل در ری)

8- ابراهیم بن محمد همدانی

9- ابراهیم بن مهزیار (وکیل در اهواز)

10- محمدبن ابراهیم بن مهزیار (سفیر در اهواز)

11- احمد بن حمزه بن یسع قمی

12- داود بن قاسم بن اسحاق

13- محمدبن علی بن بلال

14- ابو محمد الوجنائی

15- عبدالله بن ابی غانم قزوینی

16- حسین بن علی بن سفیان بزوفری14

17- احمد بن هلال عبرتائیپ

18- حاجزبن یزید ملقب به وشاء (وکیل در بغداد) 15

‏البته سه تن از این افراد یعنی محمدبن علی بن بلال و محمدبن صالح همدانی و احمدبن هلال از وکالت امام عزل شدند.

‏این افراد نیز در کنار نواب اربعه، نایب امام زمان علیه السلام بودند. بخشی از تفاوتهای اینان و نایبان چهارگانه عبارت است از:

تفاوت نواب اربعه با دیگر نایبان امام علیه السلام

1- نواب اربعه ((نایب خاص)) بودند و ((سفیر)) خوانده می شدند. دیگران نیابت یا وکالت داشتند: اما از عنوان ((سفارت)) ‏بهره نمی بردند.

2 ‏_ نواب اربعه با امام علیه السلام ارتباط مستقیم داشتند، اما وکلای امام به واسطه نواب اربعه با امام مرتبط بودند.

3 ‏_ مسئولیت نواب اربعه از نظر جفرافیایی فراگیر بود، اما سایر وکلا هریک در منطقه ای خاص فعالیت می کردند.16

3 ‏_ نواب اربعه مسئولیت هدایت همگانی و نیابت عام و مطلق و فراگیر داشتند. یعنی به بیان احکام، شرح و تفسیراحکام ‏و قرآن کریم، تبیین دین، سرپرستی ایتام و وقف، اجرای حدود، رسیدگی به شیعیان، جمع آوری خمس و زکات و... ‏می پرداختند. ولی دیگر نایبان و وکیلان تنها مسئولیت مشخصی داشتند و نیابتشان خاص بود برای مثال برخی از آنان ‏تنها در اخذ وجوه شرعی وکیل بودند و دیگر گروهی در سرپرستی وقف یا ایتام انجام وظیفه می کردند. برخلاف نواب ‏اربعه که هر یک از آنها تمام وظایف و مسئولیت های امام علیه السلام را انجام می دادند.

‏از سوی دیگر، شاید امام علیه السلام برای پنهان ماندن نواب اربعه، پیشگیری از هجوم مردم به آنان و در نتیجه شناسایی شان ‏به معرفی نایبان دیگر می پرداخت. افزون بر این، تعیین نایبان دیگر، نوعی تقسیم کار بود و رسیدگی به امور مردم را آسان می ساخت.

‏راه شناخت نایبان واقعی امام زمان علیه السلام

‏مرحوم طبرسی می فرماید: ... ولم یقم احد منهم بذلک الا نبضّ علیه من قبل صاحب الزمان علیه السلام و نصب صاحبه الذی‏تقدم علیه، فلم تقبل الشیعه قولهم الا بعد ظهور آیه معجره تظهر علی یدکلّ واحد منهم من قبل صاحب الامر علیه السلام تدل علی صدق مقالتهم و صحه نیابتهم.17

‏برای اثبات نیابت هریک از نواب امام زمان علیه السلام تحقق سه شرط ضرورت دارد:

1- تصریح حضرت صاحب الامر صلوات الله علیه.

2- منصوب شدن بوسیله نایب پیشین

3- پدید آوردن معجزه ای که نشان دهنده درستی گفتار فرد باشد.

بدون این سه شرط، شیعیان نیابت کسی را نمی پذیرفتند. این سخن اهمیت نیابت نزد شیعیان را نشان می دهد. زیرا آنها معتقد

‏بودند نایب امام زمان علیه السلام باید از سوی آن حضرت معجزه داشته باشد. نصربن صباح می گوید: یکی از بلخیان پنج دینار

‏از وجوه شرعی را با نام مستعار برای حاجز که نماینده امام زمان علیه السلام بود، فرستاد. وقتی حاجز قبض وصول پول را ‏فرستاد، دید نام و نسبت واقعی صاحب پول در آن نوشته شده است.18 این حکایت نشان می دهد حاجز از علم غیب نیز برخوردار بود.19

پاورقی ها:

1- طبقات سلاطین اسلام، ترجمه عباس اقبال، ص 12 ‏.

2- یوسف(12): 25 ‏: انعام(6): 44.

3- معجم مفردات الفاظ القرآن، ص62

4- ((مناقب آل ابی طالب علیهم السلام)) ج 4 ‏، ص 77 ‏.

5- همان، ص 176 ‏.

6- همان، ص 211.

7- همان، ص 280 ‏.

8- آشنایی با بحارا لانوار ص 36 ‏.

9- محمدباقرمجلسی، قاموس الرجال، ج 7 ‏، ص 271 ‏، ش 4984

10- محمد باقر مجلسی، بحارا لانوار، ج 51، ص 369 ‏.

11- زندکی ابودلف در آینده بررسی می شود.

12- تاریخ الغیبه الصغری، ص 514

13- همان ص 499

14- محمد باقر مجلسی بحارا لانوار، ج 51 ‏، ص365

15-برای آشنایی بیشتر با شرح حال این افراد ر.ک: ((رجال کشی))، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، فصل شاهد....، شیخ طوسی کتاب الغیبه، شیخ مفید ((إرشاد))، مجلسی ((بحار الأنوار)) ج 51.

16- ر.ک: تاریخ الغیبه الصغری، ص 609

17- محمد باقر مجلسی: بحارا لانوار، ج 51 ‏، ص 362 ‏.

18- شخ صدوق: کمال الدین و تمام النعمه ج 2،ص 488.

19-ر.ک: تاریخ الغیبه الصغری، ص 510.

http://ahmad-abedi.ir//fa/contents/164229


شعری از حافظ درباره حضرت علی اکبر علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

  حکایت (شعری از حافظ درباره حضرت علی اکبر علیه السلام)

 منبع: کتاب روح مجرد، ص : 482 تالیف علامه طهرانی ره

 در شب سوّم ربیع الثّانى یکهزار و چهارصد و دوازده هجریّه قمریّه، أخ الزّوجه حقیر: حجّة الاسلام آقاى حاج سیّد حسن معین شیرازى دامت‏ معالیه در بنده منزل در مشهد مقدّس بودند، و خواب جالبى را نقل نمودند که ذکرش مقرون به لطف است:

 معمولًا در طهران، هر واعظى را که براى یک دهه براى منبر رفتن در مجلسى دعوت میکردند، در شب آخر وى را براى همان دهه از سال دیگر نیز دعوت مى‏نمودند. در آخرین سالى که مرحوم دُرّى در قید حیات بود، یکشب از دهه محرّم (شب هشتم یا نهم) جوانى از ایشان قبل از منبر سوال میکند که: مراد از این شعر چیست:؟

 مرید پیر مغانم ز من مرنج اى شیخ             چرا که وعده تو کردىّ و او بجا آورد (دیوان حافظ)

 مرحوم درّى میگوید: جواب این سوال را در بالاى منبر میدهم تا براى همه قابل استفاده باشد.

 ایشان در فراز منبر از قضیّه نهى آدم أبو البشر از خوردن گندم، و داستان نان جوین خوردن أمیر المؤمنین علیه السّلام را در تمام مدّت درازاى عمر بیان مى‏نماید، و حتّى اینکه آنحضرت در تمام مدّت عمر ابداً نان گندم نخورد و از نان جوین سیر نشد و سپس میگوید:

 مراد از شیخ در این بیت، حضرت آدم على نبیّنا و آله و علیه السّلام است‏ که وعده نخوردن از شجره گندم را در بهشت داد ولى به آن وفا نکرد و از امر خداوند سرپیچى نمود و گندم را تناول کرد. و مراد از پیر مغان حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام است که در تمام مدّت عمر نان گندم نخورد، و وعده عدم تناول از شجره گندم را او ادا کرده و به اتمام رسانید.

 این مجموع تفسیر این بیت بود که وى بر سر منبر شرح داد و منبرش را خاتمه داد.

 قبل از پایان سال، مرحوم درّى فوت میکند؛ و لهذا در سال بعد، در دهه محرّم در آن مجلس مَدعُوّى که باید حضور داشته باشد، نمى‏تواند شرکت نماید.

 درست در سال بعد در دهه محرّم در همان شبى که این جوان سوال را از مرحوم درّى میکند، وى را در خواب مى‏بیند که: مرحوم درّى به نزد او آمد و گفت: اى جوان! تو در سال قبل در چنین شبى از من معنى این بیت را پرسیدى و من آنطور پاسخ گفتم. امّا چون بدین عالم آمده‏ام، معنى آن، طور دیگرى براى من منکشف شده است:

 مراد از شیخ حضرت إبراهیم علیه السّلام است، و مراد از پیر مغان حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام؛ و مراد از وعده، ذبح فرزند است که حضرت إبراهیم بدان امر خداوند وعده وفا داد، امّا حقیقت وفا را حضرت أبا عبد الله الحسین علیه السّلام در کربلا به ذبح فرزندش حضرت علىّ أکبر علیه السّلام انجام داد.

 فرداى آن شب، این جوان در آن مجلس معمولى همه ساله مرحوم درّى مى‏آید و این خواب خود را بیان میکند. و معلوم است که با بیان این خواب چه انقلابى در مجلس روى داده است.



منبع: goharemaerefat.ir


عید قربان، عید قبولی در مدرسه ی عبودیت

عید قربان، عید قبولی در مدرسه ی عبودیت

عید قربان، عید قرب الهی است. وقتی نفست را در منای عشق سر بریدی، آن وقت به قرب الهی نائل می شوی. تقرّب، قربان کردن می خواهد. عید قربان این درس را به ما می دهد که اگر طالب قرب الهی هستی، آماده ی قربانی دادن و قربانی شدن باش...


ملکوت قربانی در راه خدا

عارف کامل مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه می فرمودند:

  تمام این قربانی هایی که انسان انجام می دهد و امر به او شده گرچه طبعا یک فوایدی مانند رسیدگی به فقرا و مستمندان و اطعام دارد، اما جان و روح و سرّ این آن پاکی و طهارتی است که انسان در اثر این عمل کسب می کند یعنی بر اثر قربانی انسان کسب طهارت می کند که آن طهارت بدرد انسان می خورد؛  خود قربانی و اطعام و ریختن خون حیوان و گوشت او را در راه خدا دادن، اینها همه اش مال این عالم است و لیکن روح و نتیج? این کار که آن تقوای مُکتسَب از این عمل است، او به سوی خدا می رود. (سخنرانی های علامه طهرانی ره)

منبع: goharemaerefat.ir


فلسفه عید قربان در اسلام از قلم علامه طهرانی ره

فلسفه عید قربان در اسلام از قلم علامه طهرانی ره

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 فلسفه عید قربان در اسلام در بیان علامه طهرانی ره

 منبع: کتاب امام شناسى، تالیف حضرت علامه طهرانی ره ج ‏9 ص 203

 در (عید) قربان، به جهت آنکه مردم به عشق لقآء و دیدار وجه الله، دست از خانه و لانه و وطن و کسب و کار و شهرت و جاه و جمیع علائق شسته، و به سوى بیت الله الحرام من کل فج عمیق روان شده، و طواف و سعى و وقوف در عرفات را که خارج از حرم است، بجاى آورده سپس داخل در حرم و مشعر آمده و شب را به اذن دخولى که از حضرت او دریافت کرده است، در مزدلفه آرمیده، و سپس به منى آمده، و شیطان را هفت بار سنگ زده، و قربانى کرده، و سر تراشیده، و در این مدت پاى و سر برهنه به دنبال حبیب در جستجو و در تکاپو بوده است.

 اینک جاى آن دارد که موقع خروج از احرام است، به شکرانه قبولى اعمال و پذیرش این اعمال سخت، و در عین حال شیرین و لذت بخش عید بگیرد، و الحمد لله بگوید، و به مراسم عید که آنهم باز ذکر خدا و تطهیر بیشترى است، مهیا گردد، نماز عید بخواند، و زبان به تقدیس و تمجید الهى بگشاید، و از جمال و جلال او بیان کند، و از محاسن و زیبائى‏هاى او اعلان وحدت و توحید ذات و اسماء و صفات و افعال را در عالم منتشر کند و بگوید: الله اکبر الله اکبر لا اله الا الله و الله اکبر الله اکبر و لله الحمد الله اکبر على ما رزقنا من بهیمة الانعام، الحمد لله على ما ابلانا.

  و نه تنها خود حجاج، بلکه جمیع مسلمین در سراسر بقاع عالم بدین موهبت عظمائى که نصیب برادرانشان در آن مواقف کریمه شده است، عید بگیرند، و به دنبال اعمالیکه در ذو القعدة و ده روز از ذو الحجه به جاى آورده‏اند، قربانى کنند، و نماز عید بخوانند، و براى جماعت با امام، پاى برهنه به صحرا روند.



منبع: goharemaerefat.ir